ناآمده سیل تر شدستیم


نارفته به دام پای بستیم

شطرنج ندیده ایم و ماتیم


یک جرعه نخورده ایم و مستیم

همچون شکن دو زلف خوبان


نادیده مصاف ما شکستیم

ما سایه آن بتیم گویی


کز اصل وجود بت پرستیم

سایه بنماید و نباشد


ما نیز چو سایه نیست هستیم